نيروانا جاننيروانا جان، تا این لحظه: 14 سال و 5 ماه و 9 روز سن داره

نيرواناي عزيز ما

امروز روز اول دیماه است

من راز فصلها را میدانم و حرف لحظه ها را می فهمم ... ای یار، ای یگانه ترین یار ... زیر بارون اینهمه انرژی ِ آتیشین رفتن توی اولین روز زمستون ورای تصورم بود. برای همین گفتم تا داغ داغم بیام این لحظه ها رو بنویسم و بعد سر فرصت کامنتای پر از مهر و عشق یلدایی دوستای نازنین رو پاسخ بدم.  اول صبح که پا شدم به این قصد بود که بشینم سر در این خونه و اینهمه نقل و نباتی شب یلدایی رو ببوسم سر چشمم بذارم و خونه رو باهشون آذین کنم که خاله سهیلا اومد دم در و گفت دو تا بلیط داره برای جشن یلدا!!! امروز صبح اول دی!!! گفت اگه دوست دارم لباس بپوشیم بریم باهاش. من  حرفاش رو جسته گریخته شنیدم و نشنیدم. اصلاً نفهمیدم جشن از طرف کی برگ...
1 دی 1391
11954 0 28 ادامه مطلب